( 1486)تا که روزی ناگهان در چاشتگاه |
|
این دعا میکرد با زاری و آه |
( 1487)ناگهان در خانهاش گاوی دوید |
|
شاخ زد بشکست دربند و کلید |
( 1488)گاو گستاخ اندر آن خانه بجست |
|
مرد در جست و قوایمهاش بست |
( 1489)پس گلوی گاو ببرید آن زمان |
|
بیتوقّف بیتأمّل بی امان |
( 1490)چون سرش ببرید شد سوی قصاب |
|
تا اهابش بر کند در دم شتاب |
إلحاح: سخت ایستادن در کارى، اصرار.
إنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُلِحِّینَ فِى الدُّعاء: خدا اصرار کنندگان در دعا را دوست دارد. مجلسى از مکارم الاخلاق آرد: قالَ النَّبِیُّ (ص) رَحِمَ اللَّهُ عَبداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ حاجَتَهُ وَ ألَحَّ فِى الدُّعاءِ اُستُجِیبَ لَهُ أم لَم یُستَجَب وَ تَلا هذهِ الآیةِ: أَدْعُوا رَبِّی عَسى أَلاَّ أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا.[1] و از امام صادق (ع) روایت است: إنَّ اللَّه کَره إلحاحَ النّاس بعضهم لبعض فى المسألة و أحبَّ لِنفسه.[2]
در بند: چفت یا کلون در.
کلید: ظاهراً مخفف کلیدان: آلت بست و گشاد در خانه.
قوائم:(قایمهها)، دست و پای چهار پا را میگویند.
إهاب: پوست ناپیراسته، پوست خام.
( 1486) تا روزى وقت ظهر در حالى که مشغول دعا و زارى بود. ( 1487) ناگاه گاوى دویده با شاخ خود در را شکسته داخل خانه او گردید. ( 1488) گاو همین که داخل خانه شد مرد برخاسته دست و پاى او را بست. ( 1489) و سر او را بدون معطلى برید. ( 1490) و چون سرش را بدون تأمل برید سراغ قصاب رفت که زود و گرماگرم پوست گاو را هم بکند.
مردم، مؤمن روزیطلب را مسخره میکردند؛ امّا قاصد خدا آمد و روزی بیزحمت را برای او آورد. مرد مؤمن با وجود این همه نکوهش و تمسخر، دست از دعا و التماس برنمیداشت و کار او به جایی رسیده بود که شهره شهر شده بود که فلانی از انبان خالی پنیر میخواهد به دست آورد. «این دعا میکرد با زاری و آه» بیانگر اصرار و الحاح و مداومت در دعاست و اشاره دارد به حدیث نبوی که فرمود: «انّ الله یحبّ السائل اللحوح؛ خداوند کسانی را که در دعا پافشاری میکنند، دوست میدارد. زیرا این توجه مداوم به حق، از آنچه به خاطرش دعا میکنیم، سودمندتر و بهتر است و ما را به حق نزدیک میکند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |